رفته بودیم دماوند یکی از اقوام پسرش پــــــــــــــــــــــــــــزشک بود خیرسرش اه اه اه از مامانی لوس ننر بیمار خود جلب توجه کنی مزمن داشت
عاغا موقع والیبال وسطی چه پدری در اورد ازمون بدبختی فقط اون پسر بود بوقلمون خپل

خوب داشتم میگفتم شب به پایان رسید بلال .سوسیس کبابیشم خورد
شب یه دورهمی زنونه بوداونم تموم شد اومدم بخوابم
پــــــــــــــــــــــــــــــــــــــق کله گرم به دیوار خورد همه خواب بودند نمیتونستم کاری کنم بهم یه لیوان آ ب دادن خوردم
رسیدم به بالشتم غش کردم
صب چشتون روز بد نبینه نمی تونستم کاری کنم.....
حالا مامان مییدونه این دکتر سوژه اس هی میگه برم عاغی دکتر و بگم بیاد
نشسته سر سفره مگه پا میشه

کامل صبحانه شو خورد اومده کله منو معاینه کنه

اه اه فک کنم دستای کره ایشو زد به سر موهام





این کله منو هی تاب میداد سر گیجه گرفتم دکتر مامانی


