در رهگذار عمرِمن , دلداده ای پیدا نشد
قلبی چو قلب ِ عاشقم , بهر دلم شیدا نشد
در کوچه های بی کسی , آشفته و غمگین بسی
از بهر حفظ عشق او , مشتم برایش وا نشد
در این گذرگاه سیه , لیلای بی مجنون منم
عاشق بدم , عاشق شدم , قلبم به قلبی جا نشد
صد بیستون کز عشق او در قلب خود کندم ولی
دردا ! کمی از آتشم در جان ِمن خنثی نشد
حالم خراب و روزگار, از بهر تنبیه دلم
یاری فرا رویم نهاد ک...عشقی در او پیدا نشد
دارم کنون رویای این سر بر نهم بر شانه ای
اما دریغ از یار من , شیدا نشد , رسوا نشد...
... ادامه